- نویسنده : زهره کریمی
-
http://rahronews.ir/?p=1282184
اهواز- پایگاه خبری رهرو نیوز:
خبرنگاری، فقط یک شغل نیست؛ رسالتی است که گاه تا پای جان میرود. تاریخ معاصر پر است از نامهایی که با خون خود، حقیقت را نوشتند؛ از خبرنگاران جنگ تحمیلی که در دل گلوله و خمپاره ماندند تا لحظه آخر، تا خبرنگاران شهیدی که در جنگ ۱۲ روزه در برابر دوربین و در کنار مردمشان به شهادت رسیدند. این حرفه، گواهی است بر اینکه گاهی یک تصویر، یک جمله یا یک گزارش، ارزشی برابر با جان دارد.
امسال، روز خبرنگار رنگ و بویی متفاوت دارد. هنوز داغ جنگ ۱۲ روزه ایران و اسرائیل بر دلها تازه است؛ جنگی که نه فقط در جبهههای نظامی، که در جبهه رسانهای نیز به شدت جریان داشت. در این جنگ، خبرنگاران و فعالان رسانهای ما، در خط مقدم بودند.
آنها میدانستند که روایت درست، بخشی از پیروزی است؛ و در این میدان، سکوت، هممعنی شکست.
حمله موشکی به ساختمان صدا و سیما در تهران، یکی از تلخترین روزهای این نبرد بود. دشمن با هدف خاموش کردن صدای حقیقت، قلب رسانه ملی را نشانه گرفت. در این حمله، چندین نفر از خبرنگاران و عوامل رسانهای، از جمله نیما رجبپور، معصومه عظیمی، فرشته باقری، احسان ذاکری، علی طهماسبی، معین نظری، رمضانعلی چوبداری، امیرحسین طاووسی و محمدجواد الوندی به شهادت رسیدند. اینها فقط نام نیستند؛ هر کدام روایتگر حقیقتی بودند که حالا جاودانه شدند.
در همان لحظات پرآشوب، صحنهای که هرگز از یاد نخواهد رفت، حضور شجاعانه سحر امامی، مجری خبر، بود. او در حالی که مقابل دوربین زنده نشسته بود و انفجار در نزدیکی ساختمان رخ داد، لحظهای از قاب خارج شد، اما با روحیهای مثالزدنی به صحنه برگشت و ادامه داد. آن بازگشت، نماد ایستادگی رسانهای در برابر ترس و تهدید بود.
خبرنگاری در چنین شرایطی، فقط یک شغل نیست؛ جهاد است. خبرنگار در جنگ، با دوربین و قلم خود، حقیقت را ثبت میکند، امید میدهد و صدای مقاومت را به گوش جهانیان میرساند. او میداند که هر تصویر و هر جملهاش، میتواند توازن روایت را تغییر دهد.
امروز که از محمود صارمی یاد میکنیم، در واقع از همه خبرنگارانی میگوییم که در خاک و دود، زیر بمباران، یا در بحرانهای طبیعی و اجتماعی، کنار مردم ایستادهاند. از آنها که با وجود همه خطرات، حقیقت را رها نکردند.
روز خبرنگار، روز تقدیر از شجاعانی است که شاید نامشان در تیتری نیاید، اما بیوقفه روایت میکنند؛ چه در میدان جنگ، چه در میان آوار، چه در خیابانهای داغ خوزستان.
وخبرنگاری در خوزستان یعنی همین؛ رفتن به جایی که همه از آن دوری میکنند. یعنی از دل بحرانها، گرما، سیل، خاک و دود، قصه مردم را بیرون کشیدن. یعنی حتی وقتی همه میگویند «نرو»، تو بروی… چون اگر تو نروی، روایت ناقص میماند.تو به دل ماجرا میزنی، چون میدانی رسالتت این است که روایتگر حقیقت باشی.
خبرنگاری در خوزستان یک قصه ساده نیست؛ قصه عرقریختن زیر آفتاب پنجاهدرجهای است، قصه دویدن در خیابان های گلی و آبگرفته هنگام بارانهای سیلآساست، قصه ماندن تا نیمهشب در کنار خانوادهای که خانهاش آوار شده تا روایتشان را به گوش برسانی. قصه تایپ حرف به حرف گزارش و خبر با گوشی در بی برقی و نبود امکانات است و البته که اینجا، کار ما فقط نوشتن و گفتن نیست؛ اینجا، خبرنگاری یعنی بخشی از زندگی مردم شدن، بخشی از دردشان را به دوش کشیدن، بخشی از لبخندشان را شریک شدن.
در این میان سالهاست وعدههای رنگارنگ شنیدهایم: تشکیل تعاونی مسکن، پرداخت وامهای کمبهره، ایجاد صندوق حمایتی برای خبرنگاران… اما آنچه در عمل نصیبمان شده، تنها کلمات زیبا در مراسم روز خبرنگار است. نه تعاونیای تشکیل شده که مسکن خبرنگاران را تأمین کند، نه وامی پرداخت شده که باری از دوشمان بردارد. حتی کوچکترین امکانات رفاهی هم فراهم نشده است.
بسیاری از مدیران رسانههای محلی خودشان درگیر مشکلات مالی و اداریاند. آنها هم از نبود حمایت دولتی و درآمد پایدار رنج میبرند، اما این چرخه معیوب در نهایت فشار را بر خبرنگاران تحمیل میکند. فشار کاری بالا، حقوق پایین، نبود بیمه و فقدان آینده شغلی مشخص، همه دست به دست هم دادهاند تا این حرفه برای بسیاری تبدیل به کاری طاقتفرسا و بیپاداش شود.
با همه اینها، هنوز خبرنگاران خوزستانی، در بحرانها، در میدانهای خطر، در گرما و سرما، کنار مردم ایستادهاند. شاید تنها انگیزه ما عشق به حقیقت و مسئولیت اجتماعی باشد؛ همان چیزی که هنوز باعث میشود روز خبرنگار را گرامی بداریم، حتی اگر از این روز سهممان تنها یک تبریک خشک و خالی باشد.
شغل یا عشق؟
شاید خیلیها بپرسند چرا با این همه سختی، هنوز ماندهایم؟ پاسخش ساده اما عمیق است: خبرنگاری برای ما فقط یک شغل نیست، یک عشق است. عشقی که با اولین گزارش، اولین تیتر و اولین عکس در جانمان ریشه زد. عشقی که
حتی وقتی بیمهری میبینیم، بیپاسخ میمانیم یا با کمبود امکانات دستوپنجه نرم میکنیم، باز نمیگذارد دوربین را زمین بگذاریم یا قلم را خاموش کنیم.
ما در خوزستان، خبرنگاری را با خون دل و نفسهای داغ یاد گرفتهایم. در این خاک، خبرنگار یعنی سرباز بیسلاح حقیقت؛ سربازی که تنها سپرش، صداقت است و تنها سلاحش، قلمی که هرگز نمیافتد.
سختیهایی که ما را میسازد
بله، کار آسانی نیست. از تلاش بیپایان برای گرفتن وقت مصاحبه تا نشستهای خبری گزینشی، از نبود بیمه و امنیت شغلی تا کار در شرایط طاقتفرسا… اما همین سختیهاست که ما را ساخته. ما یاد گرفتهایم در گرمای طاقتفرسا، خبر را مثل نسیمی تازه به خانههای مردم برسانیم و در سرمای ناگهانی، صدای بیصداها باشیم.
گاهی روزها و شبهایمان به هم میپیچد، اما هر بار که یک گزارش باعث حل مشکلی میشود یا لبخندی به لب کسی میآورد، تمام خستگیها فراموش میشود.
ما باور داریم خبرنگاری، چشم بیدار جامعه است. اگر ما نباشیم، روایتها ناقص میمانند، صداها خاموش میشوند و حقیقت در ازدحام خبرهای رسمی گم میشود. ما ماندهایم چون میدانیم حتی یک گزارش کوچک میتواند جرقه تغییری بزرگ باشد.
روز خبرنگار، روز تعهد
امروز، روز خبرنگار را با لوح تقدیر یا گل یاد نمیکنیم، بلکه با یادآوری تعهدی که به مردم داریم. با این عهد که تا وقتی میتوانیم، حقیقت را روایت کنیم، حتی اگر امکانات و حمایتها کم باشد.
چون خبرنگاری، برای ما نه فقط کار، که راه زندگی است.
Thursday, 7 August , 2025