• تورم مزمن در اقتصاد ایران، که طی دهه‌های گذشته به‌صورت زنجیره‌ای و مستمر ادامه یافته است، امروز نه فقط در شاخص‌های کلان اقتصادی، بلکه در زندگی روزمره مردم و رفتار بازار به روشنی دیده می‌شود. این وضعیت چنان ریشه دوانده که تورم دیگر یک پدیده مقطعی تلقی نمی‌شود، بلکه به بخشی ثابت و دائمی از ساختار اقتصادی کشور تبدیل شده است؛ عاملی که بر چهارچوب تولید، توزیع و مصرف سنگینی می‌کند و تصمیم‌گیری خانوارها و بنگاه‌ها را تحت‌تأثیر قرار می‌دهد.

    این روزها کافی است در کوچه و خیابان قدم بزنیم تا ردّ پای تورم را ببینیم؛ در نگاه مادرانی که مقابل قفسه گوشت لحظه‌ای مکث می‌کنند و ناچار از آن عبور می‌کنند، یا در حسرت جوانانی که آینده‌شان در گردباد گرانی گم شده است. نزدیک به نیم‌قرن تورم پیاپی، فضایی رفتاری و اقتصادی ایجاد کرده که در آن قیمت‌ها تنها محصول هزینه تولید یا تعادل عرضه و تقاضا نیست، بلکه نتیجه بی‌نظمی بازار، ضعف نظارت، بی‌ثباتی و انتظارات تورمی است. امروز همه می‌دانند که گرانی‌ها یک متهم واحد ندارند؛ زنجیره‌ای از عوامل در هم تنیده شکل گرفته که مردم در حلقه آخر آن بیشترین فشار را تحمل می‌کنند.

    رفتارهای اقتصادی مردم در گرداب گرانی

    در چنین محیطی، رفتار اقتصادی جامعه نیز دچار اختلال شده است. وقتی مردم هر روز منتظر قیمت‌های بالاتر فردا هستند، رفتارهای هیجانی و احتیاطی شدت می‌گیرد؛ از خریدهای زودتر از موعد و ذخیره‌سازی کالا گرفته تا تبدیل نقدینگی به طلا، ارز، خودرو و مسکن. چنین رفتاری خود به گسترش موج تورمی دامن می‌زند و چرخه‌ای معیوب می‌سازد که سال‌هاست از کنترل خارج شده و هر روز در ابعاد گسترده‌تر تکرار می‌شود.

    در آستانه مناسبت‌هایی مانند شب یلدا، ماه رمضان و نوروز نیز فشار تورمی به اوج می‌رسد. افزایش طبیعی تقاضا در کنار نبود سیاست نظارتی مؤثر و هماهنگ، جهش‌های قیمتی ایجاد می‌کند؛ جهش‌هایی که هر سال تکرار می‌شوند و قیمت‌ها پس از پایان فصل نیز به سطح قبلی بازنمی‌گردند. به این روند، اثر روانی افزایش قیمت بنزین نیز اضافه شده است؛ موضوعی که انتظارات تورمی جدیدی در جامعه ایجاد می‌کند و فشار مضاعفی بر بازارها وارد می‌سازد.

    فشار تورمی بر سفره مردم و نابرابری دهک‌ها

    آمارهای رسمی نشان می‌دهد تورم نه تنها مهار نشده، بلکه در ماه‌های اخیر شتاب گرفته است. تورم آبان ۱۴۰۴ با عبور از مرز ۴۰ درصد، عملاً توان خرید بخش بزرگی از جامعه را فرسوده کرده است. تورم نقطه‌به‌نقطه ۴۹.۴ درصدی به این معناست که برای خرید همان سبد کالا و خدمات سال گذشته، امروز باید تقریباً ۵۰ درصد بیشتر هزینه کرد. در همین بازه، بسیاری از کالاهای ضروری افزایش‌هایی چشمگیر داشته‌اند: روغن تا ۳۶۷ درصد، برنج تا ۲۰۶ درصد، تخم‌مرغ ۱۱۵ درصد، مرغ ۱۰۱ درصد، و لبنیات ۷۸ تا ۱۵۲ درصد. این اعداد تنها آمار نیستند؛ روایتگر سفره‌هایی هستند که هر روز کوچک‌تر و کم‌رمق‌تر می‌شوند.

    با این حال برخی مسئولان همچنان از «عذرخواهی» یا «برخورد با گران‌فروشان» سخن می‌گویند؛ در حالی که مردم می‌دانند گران‌فروشی علت اصلی تورم نیست، بلکه نتیجه مجموعه‌ای از سیاست‌های نادرست، بی‌ثباتی ارزی، نقدینگی افسارگسیخته، کسری بودجه مزمن و نظام توزیع ناکارآمد است. مردم واقعیت را در سبد خرید روزانه لمس می‌کنند؛ جایی که افزایش ۴.۷ درصدی قیمت خوراکی‌ها تنها در یک ماه، فشار سنگینی بر دهک‌های پایین وارد کرده است.

    تورم ساختاری نه‌تنها قیمت‌ها را افزایش می‌دهد، بلکه اعتماد عمومی به سیاست‌گذاری اقتصادی را نیز فرسایش می‌دهد. بسیاری از شرکت‌ها ناچارند به دلیل افزایش هزینه نهاده‌ها، انرژی، بسته‌بندی، حمل‌ونقل و نوسانات ارزی، قیمت محصولات خود را تعدیل کنند. در بازار نیز نبود نظارت کارآمد، رقابت ناسالم و سودجویی برخی فعالان موجب افزایش بیش‌ازحد قیمت‌ها می‌شود. ترکیب این عوامل چرخه‌ای چندلایه از گرانی ایجاد کرده که مصرف‌کننده در انتهای آن، سنگین‌ترین فشار را تحمل می‌کند. مردم حتی با فواصل چند هفته‌ای در مراجعه به فروشگاه‌ها، با قیمت‌های جدید و بالاتر روبه‌رو می‌شوند؛ امری که به کاهش اعتماد نسبت به سیاست‌های تنظیم بازار منجر شده است.

    یکی دیگر از نشانه‌های نابرابری تورمی، تفاوت نرخ تورم میان دهک‌هاست. دهک اول یعنی فقیرترین خانوارها تورم سالانه ۴۱.۷ درصد را تحمل کرده‌اند، در حالی که این رقم برای دهک دهم تنها ۳۹.۵ درصد است. علت روشن است: سهم کالاهای اساسی ـ که بیشترین افزایش قیمت‌ها را داشته‌اند ـ در سبد مصرفی دهک‌های پایین بسیار بیشتر است. به همین دلیل، فشار تورمی برای آن‌ها محسوس‌تر، دردناک‌تر و مخرب‌تر است.

    در نتیجه این روند، خانواده‌های زیادی ناچار به حذف بسیاری از اقلام ضروری شده‌اند. گوشت از سفره بسیاری بیرون رفته، لبنیات به کالایی نیمه‌لوکس تبدیل شده و حتی میوه ـ که روزی نماد فراوانی بود ـ برای برخی خانواده‌ها تنها «چیزی پشت ویترین» است. فشار تورمی فقط شکم مردم را هدف نمی‌گیرد؛ آرامش، امید و آینده آنان را نیز تهدید می‌کند.

    چرخه معیوب گرانی و ضعف سیاستگذاری

    واقعیت این است که تورم امروز ایران نتیجه ترکیبی از عوامل ساختاری، سیاسی، مدیریتی، روانی و رفتاری است و نمی‌توان آن را با سیاست‌های مقطعی مهار کرد. کسری بودجه‌های بزرگ، چاپ پول بی‌پشتوانه، وابستگی به درآمدهای ناپایدار نفتی، تلاطم ارزی، ضعف ساختاری تولید داخلی، رانت و فساد، و نبود سیاست‌گذاری پایدار، سال‌هاست این چرخه را تغذیه می‌کنند. در کنار این عوامل، رفتارهای اقتصادی جامعه نیز به تشدید تورم کمک کرده است؛ زیرا مردم در مواجهه با بی‌ثباتی مزمن، برای حفظ ارزش دارایی‌هایشان ناچار به رفتارهای پرریسک شده‌اند.

    با وجود همه این مشکلات، راه‌حل وجود دارد؛ اما نه راه‌حل‌هایی که تنها روی کاغذ نوشته می‌شود یا در قالب وعده‌های کوتاه‌مدت مطرح می‌گردد. مهار تورم نیازمند مجموعه‌ای از اقدامات هماهنگ، پیوسته و بلندمدت است: اصلاح ساختار بودجه، کنترل رشد نقدینگی، ایجاد ثبات در سیاست ارزی، تقویت واقعی تولید داخلی، نظارت مؤثر و عملیاتی، شفافیت در زنجیره تأمین و توزیع، و مهم‌تر از همه مدیریت انتظارات تورمی و ایجاد اعتماد در جامعه.

    مردم ایران سال‌هاست با صبر، تلاش و دشواری‌های فراوان زندگی را پیش برده‌اند؛ اما امروز دیگر «صورت‌ها با سیلی هم سرخ نمی‌شود». سفره‌ها کوچک‌تر شده، درآمدها آب رفته و امیدها رنگ باخته است. اگر اقدام فوری، علمی و شجاعانه صورت نگیرد، موج تورم نه‌تنها اقتصاد، بلکه بنیان اجتماعی کشور را نیز فرسوده خواهد کرد.

    اکنون بیش از هر زمان دیگری ضروری است که مسئولان، کارشناسان و مردم در یک مسیر قرار گیرند. تورم دشمن مشترک همه ماست؛ و اگر همان‌طور که هست با آن روبه‌رو نشویم، فردا بسیار دیر خواهد بود.