• ✍️ *محسن مرادی*

    سردبیر روزنامه وحدت

    جاده‌ها همچون شریان‌های حیاتی یک کشور، نقش دوگانه و متضادی در فرآیند توسعه ایفا می‌کنند؛ از یک سو بسترساز پیشرفت اقتصادی و اجتماعی هستند و از سوی دیگر، در صورت برنامه‌ریزی نادرست، می‌توانند به عاملی برای تخریب محیط زیست و ایجاد عدم تعادل تبدیل شوند.با این حال در دیار آفتاب و نفت، جایی که کارون قصه‌های کهن را در سینه می‌غلتاند، جاده‌ها نه راه زندگی، که گذرگاه مرگ شده‌اند. در قلب طلایی‌ترین منطقه اقتصادی ایران، جاده‌هایی وجود دارند که هر روزه خون می‌ریزند و جان می گیرند. استان خوزستان با برخورداری از صنایع عظیم پتروشیمی و نقش حیاتی در ترانزیت ملی، در باتلاقی از ناامنی جاده‌ای گرفتار آمده است. سرزمینی که شریان‌های اقتصادی کشور از آن می‌گذرد، اما خود از کم‌خونی زیرساختی رنج می‌برد. جاده مرگ، این اژدهای خفته در بستر خوزستان، هر بامداد با طلوع خورشید، دندان‌های تیزش را در جان مسافران می‌فشارد. چه شب‌هایی که ماه شاهد گریه‌های مادرانی بوده که در کنار این آسفالت‌های بی‌رحم، بر پیکرهای بی‌جان عزیزانشان زاری کرده‌اند.

    در سرزمینی که طلای سیاه از عمق زمین فوران می‌کند، چه سرخ‌رگ‌هایی بر سطح زمین می‌ترکد! پتروشیمی‌های عظیم که آسمان را با نورهای طلایی خود می‌آرایند، شاهد مرگ مردمانی هستند که در سایه‌شان زندگی می‌کنند.جاده جانی خوزستان – این مار خفته ی سیاه، هر روز زهر مرگش را در رگ‌های این استان می‌دواند. از کارون تا کرخه و دز، از دزفول تا آبادان، از ایذه تا ماهشهر و… این جاده‌ها نیستند که می‌میرانند، این غفلت مدیران ما در خوزستان است که قصه‌های اشک می‌آفریند.

    آنان که در پشت اعداد پنهان شده‌اند اما هر کشته، داستانی است ناتمام، هر تصادف، فصلی است از کتاب غم‌انگیز فراموشی و هر پیچ خطرناک، پرده‌ای است از نمایش تراژیک زندگی‌هایی که خاموش شدند. روزانه جندین نفر یا جان می بازند یا جانباز می شوند اما اینها تنها عدد نیستند، که قلب‌هایی هستند که از تپش ایستاده‌اند، نفس‌هایی هستند که در سینه حبس شده‌اند، آغوشی هستند که برای همیشه خالی مانده‌اند.

    ازایذه تا اهواز از مسجدسلیمان تا اهواز از آبادان و خرمشهر تا اهواز و از اندیمشک تا دهلران و از …. جاده‌ای که هر مترش با قطره‌های اشک مادران آبیاری شده است. صنایع عظیم، همچون غول‌های خاموش، به تماشای این مصیبت نشسته‌اند. آنها که ثروت می‌آفرینند، شاهدند که همسایگانشان در چنگال مرگ اسیر می‌شوند. کاروان‌های ترانزیت که طلای سیاه را جابه‌جا می‌کنند، از کنار خون سرخ مردم بی‌اعتنا می‌گذرند.

    خوزستان با دارا بودن حداقل ۲۰ مجتمع پتروشیمی فعال از جمله پتروشیمی آبادان ، پتروشیمی بندر امام و پتروشیمی مارون و… قطب صنایع پتروشیمی کشور محسوب می‌شود. این صنایع عظیم، حجم ترافیک و ترانزیت در استان را به شدت افزایش داده‌اند.خوزستان قطب حمل‌ونقل بار و مسافر بوده و جزو سه استان برتر کشور از نظر تناژ حمل بار است.با وجود این نقش حیاتی، این استان از توسعه جاده‌ای مطلوبی برخوردار نبوده است.وجود دو مرز چذابه و شلمچه، پنج بندر مهم و بزرگترین بندر فله‌بر کشور، بر حجم ترافیک جاده‌ها افزوده است.

    مناطق سردشت و شهیون دزفول از زیباترین مناطق گردشگری ایران محسوب می‌شوند، اما جاده‌های این مناطق از ایمنی لازم برخوردار نیستند. جاده سردشت-دزفول از استاندارد لازم برخوردار نیست و تاکنون افراد زیادی را به کام مرگ کشانده است.جاده ارتباطی بخش شهیون که از جذاب‌ترین نقاط گردشگری ایران به شمار می‌رود، به دلیل ناایمنی و عرض کم به دغدغه مهمی برای تردد ساکنان و مسافران تبدیل شده است. برای دیدن منطقه رویایی شهیون که دریاچه دز، دره‌ها و طبیعت کم‌نظیری را در خود جای داده، باید از مسیر باریک و پرخطری عبور کرد که هر لحظه می‌تواند موجب بروز حادثه‌ای شود.

    جاده ایذه، باغملک، هفتکل، اهواز یکی از خطرناک ترین محورهای مواصلاتی است که در خوزستان وجود دارد.روزی نسیت که شاهد کشته و زحم شدن عده ای در این مسیر پرتردد نباشیم.این مسیر حلقه اتصال استان خوزستان به چهارمحال و بختیاری و اصفهان و مرکز کشور است که جاده ای خطرناک با شیب و گره های بسیار زیاد است.

    جاده مسجدسلیمان اهواز نیز یکی دیگر از جاده های خطرآفرین خوزستان است که هر روز شاهد حادثه ای درناک هستیم و اخبار روزانه حاکی از آن است که در طول هفته شاهد جان باختن عده ای در مسیر هستیم.

    ساناز، مادری ۲۸ ساله، بهاری دیگر را با چشمانی اشکبار آغاز می‌کند. نوروز گذشته، وقتی خانواده‌اش در مسیر سفر بودند، خواب‌آلودگی همسرش باعث واژگونی خودرو شد و او در آن لحظه، دختر دو ساله‌اش آرمیتا را برای همیشه از دست داد. امروز ساناز در گوشه‌ای از خانه می‌نشیند و به عکس‌های آرمیتا خیره می‌شود. برای او، جاده‌ها نه راهی به سوی شادی، که گذرگاهی به سوی خاطرات تلخ هستند.

    شامگاه جمعه‌ای در شهریورماه، جاده مرگ آبادان-اهواز بار دیگر شاهد فاجعه‌ای خونین بود. برخورد زنجیره‌ای چند خودروی سواری، جان یک نوجوان ۱۴ ساله و یک زن ۲۷ ساله را گرفت و ۹ نفر دیگر را راهی بیمارستان کرد. این حادثه تنها یکی از حلقه‌های زنجیره مرگباری است که این محور مواصلاتی را به یکی از خطرناک‌ترین راه‌های کشور تبدیل کرده است.

    آن دانشجو که می‌خواست فردای روشن را ببیند، آن عروس که به سوی زندگی نو می‌رفت، آن پدر که امید خانواده بود، آن مادر که مهرش جهان را گرم می‌کرد – همه و همه در چنگال این جاده مرگ اسیر شده‌اند.

    برای شکستن این چرخه مرگبار، نیاز به یک عزم ملی و اقدامات چندجانبه است. پویش‌های ملی مانند «نه به تصادف» می‌توانند با افزایش آگاهی عمومی، نقش مهمی در کاهش تصادفات جاده‌ای ایفا کنند.جاده جانی خوزستان تنها یک عبارت ادبی نیست، بلکه واقعیتی تلخ است که هر ساله صدها خانواده را داغدار می‌کند. این پارادوکس که ثروتمندترین استان کشور از فقیرترین زیرساخت‌های جاده‌ای رنج می‌برد، نیازمند بازنگری اساسی در سیاست‌گذاری‌های کلان است.

    براستی که این جاده‌ها فریاد می‌زنند، اما چه کسی می‌شنود؟ آسفالت‌های فرسوده ناله سر می‌دهند اما چه کسی می‌شنود؟علائم شکسته راهنمایی زمزمه می‌کنند اما چه کسی می‌شنود؟

    – بلوط ها و نخل‌های سوگوار کنار جاده ها از بی کسی خون های ریخته در جاده ها سر خم کرده اند اما گوشی برای شنیدن نیست، چشمی برای دیدن نیست، قلبی برای احساس کردن نیست.اما شاید روزی برسد که جاده‌های مرگ به راه‌های زندگی بدل شوند و اشک مادران نه از غم که از شادی جاری شود و سفر در جاده‌های خوزستان، کابوس نباشد که رویایی باشد برای مردم.اما تا آن روز، جاده جانی خوزستان همچنان قربانی می‌گیرد. همچنان مادران بر گور فرزندانشان خواهند گریست. همچنان رویاها در پیچ‌های خطرناک جاده دفن خواهند شد.