• رهرو نیوز – كوروش سروش پور-سعید عطیه النقطه، نویسنده ی مصری، می گوید: ایرانی ها از شهادت حسین بن علی درامی پدید آورده اند که پشتوانه اش سنت های نمایشی آن هاست حال آن که عرب ها به چنین چیزی نیندیشیده و نرسیده اند زیرا از سنت های نمایشی بی بهره بوده اند.

     

    اروپاییان نیز، تعزیه را “اپرای ایرانی” نامیده اند زیرا آمیزه ای از شعر، آواز، رقص و موسیقی است. مولفه هایی که هیچ طوری نمی توان از یکدیگر جداشان کرد. مولفه هایی که گویی هویت و حیاتشان به هم گره خورده است تا جایی که علی نقی وزیری می گوید: “موسیقی ایرانی را تعزیه نگه داشته است ” و روح الله خالقی هم افزوده: “نمی دانم بگویم موسیقی، کمال تعزیه را موجب شده یا تعزیه اوج و بقای موسیقی را ضمانت کرده است؟ ”

     

    مسلمانان عامه، خوش ندارند باورها و انگاره هاشان را، متجسد کنند، پس “تشبه” را هم بر نمی تابند حال آن که امامیان مسلمان اصول اعتقادی خود را چنان متقن می بینند که از تعین و تبلور آن در سطوح و  صور باکی ندارند از این رو با موسیقی، رقص، نگارگری، پیکرتراشی و حتی نمایشگری ساده تر کنار آمده اند.

     

    معتزله، آدمی را در راه و رفتار خویش آزاد می دیده اند. آن ها، بر خلاف اشعریان، قضا و قدر را چندان معتبر نمی شمرده اند و بر این باور بوده اند که اگر رفتار اجتماعی و فردی آدمی از دست او بیرون و در وسع قدرت الهی باشد خود نوعی ظلم، و نافی عدل خداوندی است، پس آدمی به پشتوانه ی اختیار و انتخابی که دارد در خور پاداش و پادافره است.

     

    از این رو حسین(ع) و یارانش به اختیار راه شهادت را گزیده اند و یزید و اعوانش به انتخاب راه شقاوت را. پس سوگواری بر این رویداد اندوهناک، به واقع رد و لعن ظلم است و تاکید بر حقانیت انسان در مخالفت با ستمگران!

     

    معتزله با تاکید ویژه بر اصول حیات، اختیار، انتخاب و تشبه، آیین های سوگواری و تعزیه گری را زمینه و ذهنی سازی کرده اند. به ویژه در سده ی ششم، زمخشری با “اصل تشبه” که پیش آورد، تاثیری انکار ناپذیر بر این روند به جا نهاد. اصلی که روشن می کرد؛ “هر کس خود را مانند دسته ای کند، در زمره ی همان دسته است”. در واقع “مقتل خوانی” از دیدگاه زمخشری پایه های خود را گرفته است و تعزیه بسیاری از موضوعات محوری خود را از مقتل خوانی ها!

    اما ریشه های آیینی تعزیه از این تاریخ بسی پیشتر بوده؛

    ابن کثیر شامی در تاریخ خود می نویسد معزالدوله دیلمی در ۳۵۲ ه.ق دسته ها و آیین های سوگواری را در بغداد به راه انداخت. این امیر دیلمی نخستین بار، سوگواری ده روز اول محرم را مقرر کرد و رسمیت بخشید.

     

    صاحب بن عباد وزیر دانای این دودمان که خود اولین مرثیه های روایتگرانه درباره ی کربلا را سروده، در نامه به ایرانیان می نویسد: “خاندان عباسی در تشییع ائمه ی هدی شرکت نمی کنند”. تلویحا به این معنی که تنها ایرانی ها رثای شهدا را به جا می آورند!

     

    اما پیشتر از آن چه گفته شد، باید به ریشه های اصلی تعزیه نیز اشاره کرد؛ آیین هایی که گاه به دوره های اساطیری برمی گردند؛ به آیین های میترایی، کین ایرج، سوگ سیاوش، یادگار زریر، حتی شهادت مانی.

     

    سیاوش، نماد پاکی و بی گناهی، که ستمگرانه کشته می شود، شهیدی است که در روند فرهنگی و آیینی ایران بسیار موثر است. سیاوش خوانی آیینی چند هزارساله گردیده که حتی تا دو دهه پیش در جاهایی از ایران برگزار می شده ابوریحان بیرونی، کاشغری، ثعالبی، جریر طبری، ابن بلخی و … به تعقید یا تفصیل آیین اش را در نقاط مختلف توصیف کرده اند ….

     

    سیاوش خوانی چنان پردامنه است که نمی توان این گونه و در این محدوده ی نارسا درباره اش گفت اما به اشاره ای می توان گذاشت و گذشت که؛ تعزیه ی دوره ی اسلامی با همه ی نماد ها و مفاهیم زیبایی شناسی و جهان شناختی اش، همان سیاوش خوانی ایرانی است؛ تنها شخصیت های سامی، به جای شخصیت های آریایی نشسته اند !

    انتهای پیام /*

    منبع اخبار حکمت