• به گزارش رهرو نیوز از خوزستان، آیین رونمایی از کتاب « اسماعیل مادرم شد» با حضور بیش از 5 هزار نفر از عزاداران حسینی در یادمان شب های بین الحرمین با مشارکت کتابخانه های عمومی و معاونت فرهنگی و اجتماعی شهرداری اهواز برگزار شد.

    در این همایش حسینی، کتابی رونمایی شد که سرگذشت و زندگی  عصمت احمدیان، مادرشهیدان اسماعیل و ابراهیم فرجوانی و یک دختر جانباز و مادربزرگ دو نوه ی شیمیای  روایت شد، روایتی از صبر و استقامت زینی برای کمک به اسلام و برقراری حکومت الله.

    مادر شهید با تعریف از منزلت و جایگاه شهیدان و علاقمندی فرزندانش به نظام جمهوری اسلامی ایران و ولی فقیه گفت: از ارکان نظام جمهوری اسلامی ایران و ولایت مطلقه فقیه دفتع خواهیم کرد و امروز جوانان و نوجوانان این مسیر را ادامه خواهند داد و قطعا استقرار حکومت الله به دست جوانان این دوره انجا خواهد شد.

    عصمت احمدیان شخصیت اول داستانادامه داد:  من یک دختر روستایی بودم و از همان 11 سالگی که ازدواج کردم از خدا فقط یک آدم متدین می‌خواستم، وقتی بچه دار شدم همه چیز را قلبی به فرزندانم منتقل کردم. من از خدا خانه و ماشین نخواستم و وقتی همه چیز را به خدا واگذار کنید، نتیجه‌اش خدایی می‌شود و زندگی‌تان راحت است.

    مادر شهدای فرجوانی درباره بی خبری 18 ساله از فرزند شهیدش عنوان می‌کند: یک بار از نیم رخ جوانی را دیدم که خیلی شبیه اسماعیل است و فکر کردم حاج اسماعیل بعد از چند سال برگشته و خانه‌مان را بلد نیست. این‌قدر رفتم دنبال این پسر جوان و وقتی رسیدم و دیدم اسماعیل نیست فقط روی زمین نشستم. 18 سال دوری اسماعیل طوری بود که هرکس در را می‌زد منتظر خبری از اسماعیل بودم.

    وی بیان می‌کند: وقتی پیکرهای مطهر را از در ام‌الرصاص عراق تفحص کردند، آنها را به باغ بهادران اصفهان بردند. خودم در باغ بهادران به دنیا آمدم و خواهرهایم هنوز آنجا زندگی می‌کنند. روزی که پیکر را برای تشییع به باغ بهادران برده بودند خواهرم به من زنگ زد و گفت: پیکر یکی از این شهدا انگار پیکر حاج اسماعیل است و من خیلی دور تابوت او گشتم. 2 روز بعد از تلفن خواهرم به من زنگ زدند و خبر پیدا شدن اسماعیل را دادند.

    حاج اسماعیل به من گفته بود که جفت پلاکی که به تو دادم را بر روی گردن خودم انداختم و از این پلاک پیکر مرا شناسایی کنید.

     

    سمانه قائدیان نویسنده کتاب« اسماعیل مادرم شد» در پیشگفتار کتابش از نحوه نگارش این کتاب می گوید: همراه با گروه مستند سازان راهیان نور، سفری به اهواز داشتیم تا  مستندی در مورد خیرین اهوازی تهیه کنیم که با خانم عصمت احمدیان خیر خوزستانی اشنا شدیم و وقتی وارد منزل وی شدیم داستان های برای مان تعریف کرد که برای آن بانو بغض و برای ما اشک جاری می شد. سرگذشتی که جز صبر زینبی توان و تحمل آن را نداشت و من خود را در مقابل این صبر کوچک دیدم.

    وی ادامه داد: از توصیه های اش به جوانان امروزی از خاطرات بچه هایش و از اسماعیل که مادری بود برایش که او را انقلابی پرورش دهد.

    این کتاب روایتی است عجیب از مادر شهیدان اسماعیل و ابراهیم فرجوانی که با خواندن این کتاب روح و عظمت انسان های پاک را خواهید دید.

    اسماعیل فرجوانی ششم آبان 41 به دنیا آمد و در عملیات کربلای 4 سال 65 به شهادت رسید و پیکرش به مدت 18 سال در آن سوی آب‌های اروند باقی ماند. ابراهیم نیز 10 دی‌ماه 43 به دنیا آمد و در عملیات طریق القدس در سال 1360، همان طور که پیش بینی کرده بود، به شهادت رسید.

    انتهای پیام /*