-
- منبع خبر : خبرگزاری ایرنا
https://rahronews.ir/?p=5077
رهرو نیوز- کاوه بهبهانی بر این باور است که ابیات حاوی مفاهیم جبر و اختیار، متاثر وصفالحال اوست. یعنی گاه بنابر حال هنرمندانهاش جبراندیشانه به امور مینگرد و گاه بر همان اساس خود را رها و مختار میبیند.
او معتقد است حافظ در چارچوب کلام اشعری سخن میگوید؛ اما از این اندیشه برای نقد تفکر مسلط دوران خود بهره میجوید.
از منظر نگاه این فلسفه پژوه، حافظ، شاعر دردانه شیراز، در ابیات و شیوه تفکری خود، انسانی منحصربهفرد است تا بدانجا که ماندگاری او تا این دوران و قطعا تا زمانی که ادبیات پابرجاست، انکار ناپذیر است.
به گفته وی، حافظ مسلمانی سنی و پیرو مذهب اشعری مذهب بوده است، یکی از اعتقادات آیین اشعری، جبراندیشی و جبرباوری است؛ بدین معنا که آنها هر اختیار و ارادهای را برای خداوند قائل هستند و برای بشر اختیاری نمیبینند. آنها تلقی اختیار کامل را بر انسان مردود میدانستند و معتقد بودند که بنده نمیتواند خالق افعال ارادی خودش باشد، بلکه تنها, فراگیرنده آن اعمال است و هرچه رخ میدهد، همه به اراده خداوند است.
با این حال، آنچه از ابیات حافظ بر میآید این است که او در این زمینه معتدل است و از همین روست که در دیوان او گاه ابیاتی میبینیم که نشاندهنده اختیار انسان است و گاه، از تقدیر و جبر سخن میگوید.
مصاحبه این فلسفه پژوه با ایرنا، بنا بر درخواست وی به صورت کتبی صورت گرفته است.
بهبهانی در پاسخ به این پرسش ایرنا که آیا تفاوتی بین تقدیرگرایی و جبرگرایی قائل هستید، میگوید:شاید بتوان گفت جبرگرایی، یعنی باور به این آموزه که انسانها به شکلی مجبور و ناچارند و آزادی ندارند، انواعی دارد که یکی از شکلهای آن تقدیرباوری است. آدمیان از دیرباز برداشتهای گوناگونی از مفهوم ‘ضرورت’ داشتهاند و تقدیر یکی از برداشتهای دینی یا غیرسکولار از ضرورت است که در فرهنگهای مختلف به شیوههای گوناگونی مفهومسازی شده است.
وی میافزاید: ریشههای این تقدیر به ربالنوعهای اساطیر یونان باستان میرسد. در ایلیاد اثر شاعر یونانی هومر، تقدیر ساخته و پرداخته سه تن از خدایان به نامهای آتروپوس و لاکسیس و کلوسو است. در برخی ادیان شرقی هم مفهوم ‘کارما’ را داریم که نوعی تلقی تقدیرباورانه است. در ادیان ابراهیمی نیز دو مفهوم مشیت الهی و علم مطلق خداوند از مفاهیمی هستند که دستوپای آدمیان را میبندد. در جهان مدرن اما ریشه امر ضروری، دیگر نه در آسمانها که در علم فیزیک یا طبیعیات است. جبرباوری مدرن از پیشفرضهای متافیزیکی فیزیک کلاسیک نیوتن و لاپلاس است که اگر با این دیدگاه موافق باشید، تقدیرباوری نوعی جبرباوری غیر سکولار است.
او بر این اساس و برای این پرسش که آیا میتوان حافظ را جبرگرا یا تقدیرگرا دانست، میگوید: حالِ درون حافظ که بیتأثیر از اوضاع و احوال اجتماع هم نیست، گاه مقبوض و مجبور بوده است و گاه مبسوط و رها. جبر و اختیارهای حافظی از این حیث، بیشتر وجودی یا اگزیستانسیال هستند تا اینکه محصول چون و چراهای فلسفی باشند؛ اما در پاسخ به پرسش شما باید بگویم حافظ وقتی حال درونش جبری است وصف حالش از این احساس دستوپابسته بودن، رنگ و بوی آموزههای کلامی متعارف و آشنای روزگار او را دارد که کلام اشعری است.
** حافظ در مقابله با ضرب و زور زمانه خود را وقف هنر می کرد
از این فلسفهپژوه شیرازی پرسیدیم با این تفاسیر، راهکار حافظ برای مواجهه با زور و ضرب زمانه و ناگواری های آن چیست و او چنین پاسخ میدهد که کاری که حافظ میکرده ظاهراً این است که خودش را خیلی جدی وقف هنر کند و دفتر اشعارش را بعد از سرایش مکرر بازبینی و ویرایش کند و با دیدگاهی زیباییشناختی گفتمان مسلط را نقد کند و به جزمهای آن تسخر بزند و حکمتهای ژرف برای مخاطبانش بگوید و خوانش تازه و اینجهانیتری از دین بهدست دهد و ‘مزاج دهر’ را از تباهی برهاند.
بهبهانی در ادامه میگوید: با وامگیری اصطلاح ‘فیگور’ از یکی از اندیشمندان مغرب زمین، باید بگویم حافظ اندیشمند فیگورساز است. فیگورِ رند که ژرفاندیشی کثرتگرا، بنیادستیز و بدبین است و البته شوخ طبع و شادکام و عاشقپیشه. توصیه حافظ رندی کردن است و پیشفرض این توصیه نیز این پیشفرض است که او معتقد بوده آدمی میتواند شکل زندگیاش را تغییر دهد.
وی در پاسخ به این پرسش که آیا تفکر فلسفی حافظ در نگرش او به مسئله اختیار با اعتقادات مذهب اشعری در جنگ است، یا این شیوه تفکر بر او احاطه دارد، میگوید:به باور من جبر و اختیار در شعر حافظ با جبر و اختیار در دستگاه فکری اشعریون تفاوت دارد.
بهبهانی معتقد است: البته وقتی حافظ از جبر و اختیار سخن میگوید در چارچوب مفاهیمی که با آن مأنوس بوده حرف میزند؛ یعنی در چارچوب کلام اشعری. چنانکه گفتم حافظ در مقام خلق اثر هنری وصفالحال میکرده؛ اما گاهی این وصفالحال برای او ابزاری است برای نقدِ به قول فیلسوفها، ‘درونماندگار’ از دستگاه ایدئولوژی حاکم.
این مترجم فلسفه تصریح میکند: نقد درونماندگار یک سیستم، یعنی همدل شدن با اصول و آموزههای آن دستگاه و نشان دادن اینکه آن دستگاه به آرمانها و وعدههایی که داده است، نمیرسد. این یعنی منفجر کردن یک دستگاه فکری از داخل آن؛ مثلاً حافظ اینطور استدلال میکند یا بهتر است بگویم ‘حُسن تعلیل’ میآورد که میگوید، میتوان با دینداران همسو و همعقیده بود که آدمی بازیچه پنجه مشیت الهی است و خداوند است که رقم میزند که باشیم و چه کنیم. شمسالدین میگوید این قبول! اما ادامه میدهد که از همین فرض چه نتایجی که نمیتوان گرفت. مثلاً اینکه آن آدم فاسق میخوارهای که زاهدان و مفتیان و محتسبان او را دوزخی میدانند هم به واسطۀ مشیت الهی چنین روزگاری دارد و به همین سبب است که آمرزیده خواهد شد. چه فراوان ابیاتی از این دست در دیوان حافظ خواهید یافت.
بهبهانی یکی از کارکردهای جبر در دیوان حافظ را نقد درونماندگار ایدئولوژی رسمی میداند و ابراز میکند: البته اشعریون به این معنای حافظانه جبری نبودند. یعنی لوازمی را که حافظ از مفهوم جبر و مشیت الهی بیرون میکشید، بیرون نمیکشیدند.
او ادامه میدهد: حافظ پروارتر از آن است که بتوان آن را در بستههای تنگ کلامی گنجاند. او فیلسوفانه یک مفهوم را برمیدارد و به آن دلالتهای تازهای میبخشد و الزامات تازهای از آن در میآورد. البته استاد حافظ در این شگرد نقادانه خیام بود.
این فلسفهپژوه شیرازی میافزاید: خیام یکی دیگر از مفاهیم جبرآفرین ادیان ابراهیمی را به همین شیوه به چالش میکشد: مفهوم علم علی اطلاق الهی. یعنی اینکه خداوند همهدان است و از همه چیز باخبر. خیام مفهوم همهدانی را از ادیان ابراهیمی میگرفت و لوازم آن را بیرون میکشید و میسرود ‘مِی خوردن من حق از ازل میدانست/ گر می نخورم علم خدا جهل بود.’ جالب است بدانید در زمانه ما نیز نِلسون پایک، فیلسوف دین آمریکایی معاصر و استاد دانشگاه کالیفرنیا به سود ناسازگاری مفهوم همهدانی خداوند و اختیار آدمیان درست به همین شیوه خیامی استدلال میکند.
وی در پاسخ به این پرسش که آیا میتوان گفت تلقی حافظ از جهان و رویدادهای آن در موضوع تقدیر و جبر و اختیار، بر سیر تفکر ایرانیان در قرون بعد تاثیر گذاشته، ابراز میدارد: از جمله انتقادات مورخ و اندیشمند ایرانی احمد کسروی که در تاختن به حافظ قصور نمیکرد و با بیرحمی و گستاخی تمام به همشهری نازنین و فرهنگساز من میتاخت، به حافظ همین بود که معتقد بود جبرباوری حافظی و اعتقاد او به مشیت و تقدیر از ایرانیها آدمهای کاهل و بیکارهای ساخته است و خراباتیگری حافظی به درد مُشتی مردم علاف میخواره میخورد که نمیخواهند با تقدیر درافتند و به لطف تدبیرشان تقدیر خود را دگرگون کنند.
بهبهانی معتقد است: این نگاه کسروی به حافظ خالی از انصاف و عقلانیت است. البته که احتمالاً بعضی از اعتقادات حافظِ نقاد و سنجشگر ما هم اعتقادات اسطورگانی بوده. این اصلاً بعید نیست. آدمی هرچند ژرفاندیش و فکور، بسیاری پیشفرضهای نیازموده و نیندیشیده دارد که شاید هرگز آنها را به تیغ تیز نقد نسپرد. اما بیانصافی اینجاست که آن همه سنجشگریها و نقادیها و نکتهبینیها و روشنگریهای حافظ را به هیچ نشمریم و سرچشمه بداقبالیهای خود را به یکی از اندیشمندان و هنرمندان پرشأن و بلندمرتبه گذشته خود نسبت دهیم.
وی با بیان اینکه کسروی انسان بزرگی بود که در این باب قضاوتی شتابزده کرد، می افزاید: به گمان من اما از ریشههای بداقبالی ما همین بیانصافیهاست، همین پایین بودن هوش اخلاقی و از قضا اشعار حافظ درمان بیماری کودن-اخلاقی ماست. از تخصصهای حافظ همین است که نشانمان دهد چطور آنچه اخلاقاً پذیرفتهایم از آبشخورهای غیر اخلاقی آب میخورد.
بهبهانی با تاکید بر اینکه حافظ بر سیر تفکر ایرانیان در قرون بعد تأثیر گذاشته و ای کاش که این تأثیر بسی بیش از اینها بود، بیان میدارد: به باور من هنوز تفکر و اندیشیدن ما در گفت و گویی پنهانی با حافظ شکل میگیرد.
** تفأل به دیوان حافظ با فال گیری زمین تا آسمان فرق دارد
این مترجم متون فلسفی درباره اینکه تفأل زدن به دیوان حافظ تا چه اندازه متاثر از تفکر حافظ در خصوص تقدیر است، نیز می گوید:حافظ البته گاه مخاطبانش را دعوت میکند که با دفتر شعر او تفألی بزنند، باشد که قرعه کار به نفعشان افتد و از نومیدی آنها کاسته شود. البته چنانکه گفتم حافظ هم باورهای اساطیری داشته است ولی حافظی که من میشناسم شوخطبعتر و بازیگوشتر از این حرفهاست که معتقد بوده باشد دفتر اشعارش روایتگر حقایقی درباره گذشته و آینده آدمهای گوناگون و به طور خاص عاشقیها و فسق و فجورهای رمانتیک آنهاست.
بهبهانی ادامه میدهد: فالی که حافظ از آن میگوید با فال فالگیرهای امروزی زمین تا آسمان فرق دارد. با دفتر حافظ، فال میزنید و دفع ملالی میکنید و حافظ برایتان میگوید که اندوهان این جهان مانند خود این جهان ناپیدارند و بذر امیدی در جانتان میکارد و با نکتههای حکمی جانتان را نشاطی میبخشد و ابتهاج میآفریند و مقدم بر همه وادارِتان میکند اشعار او را از حیث زیباییشناختی ارجشناسی کنید.
او تاکید می کند: از این جهت عقل هوادار روشنگری و خرافهستیز من، مشکلی که در تفأل به دیوان حافظ نمیبیند هیچ، بلکه آن را توصیه هم میکند. این تفأل یعنی از دفتر شمسالدین شعری بخوانید و ادیبی شرح مختصری بر آن بگوید و حالی خوش کنید و حکمت بیاموزید و به جهان و هرچه در اوست تسخری بزنید و سنجشگرانهتر بیندیشید. اینها همه اندکی است از بسیار. بیش از این چه میخواهید؟
بیستم مهرماه در تقوم رسمی کشور به عنوان یادروز حافظ نامگذاری شده است.
انتهای پیام /*
Friday, 22 November , 2024