• اهواز- پایگاه خبری رهرو نیوز؛ معصومه صالحی:
    این روزها، بیش از آن‌که صدای سلاح‌ها گوش‌خراش باشد، صدای درون مردم است که شنیده می‌شود؛ نجواهایی سرشار از احساس مسئولیت، همدلی و عطش مشارکت. ملت ایران، در میانه بحرانی پیچیده و چندلایه، بار دیگر به نقطه‌ای رسیده است که پرسش «چه باید کرد؟» به دغدغه‌ای عمومی تبدیل شده؛ از دل هر خانه، هر کوچه، هر شهر.

    این اضطراب جمعی اما از جنس ترس نیست؛ بلکه بازتاب آمادگی است. آمادگی برای ایستادن، برای کمک، برای بودن در کنار وطن. میلیون‌ها انسان، نه به اجبار، بلکه با دل‌هایی پر از انگیزه، در جست‌وجوی راهی هستند تا سهمی در این روزهای پرفشار ایفا کنند. این میل به مشارکت، به‌تنهایی گواهی‌ست بر زنده بودن ریشه‌های یک ملت مقاوم.

    در شرایطی که تهدیدات فراتر از مرزهای فیزیکی گسترش یافته و جنگ، چهره‌ای روانی، سایبری و رسانه‌ای نیز یافته، نقش نیروهای داوطلب، فراتر از یک حضور نمادین است. آن‌ها قلب تپنده‌ جامعه در مواقع بحران‌اند؛ شبکه‌هایی از انسان‌های مسئول که می‌توانند شکاف‌ها را پر کنند، ترس‌ها را آرام و امید را زنده نگه دارند.

    در بسیاری از کشورها، تجربه‌های بحران‌زده نشان داده‌اند که داوطلبی نه‌تنها مکمل ظرفیت رسمی دولت‌هاست، بلکه در مواردی حتی از آن نیز مؤثرتر عمل کرده است. از مناطق زلزله‌زده تا جبهه‌های درگیری، این گروه‌های خودجوش بوده‌اند که با چابکی، انعطاف و همدلی، جریان زندگی را حفظ کرده‌اند.

    اما امروز، جامعه ایران با مسئله‌ای مضاعف مواجه است: میل گسترده به مشارکت مردمی وجود دارد، اما مسیر آن برای بسیاری گنگ، مبهم و فاقد ساختار مشخص است. افراد می‌خواهند کمک کنند، اما نمی‌دانند به کجا رجوع کنند، از چه طریق وارد عمل شوند یا چه مسئولیتی می‌توانند به‌عهده بگیرند.

    ما نیازمند یک تحول هستیم؛ تحولی در سطح طراحی سازوکارهای ملی مشارکت. ایرانِ امروز بیش از هر زمان، به یک شبکه سازمان‌یافته، پویا و قابل اعتماد از نیروهای داوطلب نیاز دارد؛ سازوکاری که نه‌فقط در میدان بحران، بلکه حتی پیش از آن، آموزش، سامان‌دهی و به‌کارگیری این ظرفیت عظیم انسانی را برعهده بگیرد.

    از مراقبت از سالمندان و نگهداری از فرزندان مدافعان امنیت گرفته تا امدادرسانی، تولید محتوا، تغذیه و توزیع اقلام، ارائه خدمات روانی، ترجمه اخبار صحیح، کنترل شایعه‌ها، خدمات فنی، پشتیبانی لجستیک، طراحی سامانه‌ها، پرستاری، آموزش مجازی و هزاران شکل دیگر از همراهی… همه این‌ها اگر تحت یک سازوکار هوشمند و فراگیر هدایت شوند، می‌توانند پشتیبانی بی‌بدیلی از امنیت ملی ایجاد کنند.

    فرهنگ داوطلبی در ایران بی‌سابقه نیست. از تجربه بسیج سازندگی گرفته تا مشارکت‌های محلی در بلایای طبیعی، مردم ایران بارها ثابت کرده‌اند که در بزنگاه‌های تاریخی، پشت وطن را خالی نمی‌کنند. آنچه اکنون کم است، «نقشه راهی شفاف» برای این شور ملی است.

    دولت، رسانه، دانشگاه‌ها، نهادهای مدنی و حتی شرکت‌های فناوری‌محور، باید در کنار هم، یک پلتفرم مشارکتی فراگیر طراحی کنند. سامانه‌ای که مردم را از بلاتکلیفی نجات دهد، اطلاعات و نیازها را به‌روز منتشر کند، فرآیند جذب و غربالگری داشته باشد و امکان مشارکت معنادار را برای همه، از پیر تا جوان، فراهم کند.

    در روزهایی که حمله‌های فیزیکی، اطلاعاتی و روانی توأمان می‌بارد، آرامش روانی جامعه، انسجام مدنی و امید به آینده، به اندازه امنیت نظامی اهمیت دارد. نقش نیروهای داوطلب، دقیقاً در این نقطه حیاتی است. آنان می‌توانند ترازوی جامعه را در شرایط نابرابر جنگ، به تعادل برسانند.

    ما شاید در میدان نبرد حضور نداشته باشیم، اما می‌توانیم در صف اول امید، ایستادگی و آرامش بایستیم. هر کس، با آنچه در توان دارد. یک ملت، وقتی متحد می‌ماند که احساس کند برایش نقشی وجود دارد، جایی هست که باید باشد، کاری هست که می‌تواند بکند.

    در نهایت، چیزی که دشمن نمی‌تواند بزند، قلب تپنده مردم است. آن را باید زنده نگه داشت؛ با نظم، با آگاهی، با برنامه و با امید. مشارکت مردمی، تنها یک ابزار کمکی نیست، بلکه ستون فقرات ایستادگی در دوران بحران است.