- نویسنده : زهره کریمی
-
- منبع خبر : پایگاه خبری رهرو نیوز
https://rahronews.ir/?p=1281819
اهواز- پایگاه خبری رهرو نیوز:
این روزها، اهواز نه شهری برای زندگی که شهری برای دوام آوردن شده است. شهری که در آن، برق ناپایدار و بیبرنامه، همهچیز را از کار انداخته و امیدها را خاموش کرده. از پمپهای آب گرفته تا وسایل خنککننده، از کارگاههای تولیدی تا نانواییهای محلی، از کودکان و سالمندان تا کارمندان و مغازهداران، همه زیر سایه سنگین قطعی مکرر برق، کلافه، بیصدا میسوزند.
در استانی که زمانی «قطب انرژی ایران» بود، امروز خاموشی، تنها محصولیست که با نظم و انضباط مثالزدنی توزیع میشود. در روزهایی که دما از ۵۰ درجه میگذرد و هشدارهای قرمز هواشناسی بهصورت رسمی صادر میشود، برق در مناطق مختلف اهواز برای چند ساعت در روز قطع میشود.
خوزستان، زخمی از تبعیض
چگونه ممکن است استانی که خانهی نیروگاه رامین، نیروگاههای حرارتی، سدهای بزرگ آبی و شرکتهای تولید و توزیع برق است، بیش از هر نقطهای در کشور از ناترازی برق رنج ببرد؟ مگر نه اینکه خوزستان، قلب تپنده تأمین برق کشور است؟ مگر نه اینکه پتروشیمیها، صنایع سنگین، سدهای عظیم و پالایشگاهها در همین خاک قرار دارند؟ اینهمه تولید برای چه کسی است اگر مردمان این سرزمین باید زیر آفتاب سوزان و در دمای کشنده، بدون برق و آب سر کنند؟
واقعیت این است که خوزستان فقط از ناترازی انرژی رنج نمیبرد، بلکه اسیر ناترازی در عدالت مدیریتی و تصمیمگیری است. یارانه انرژی در ایران، بدون توجه به اقلیم، به یکسان توزیع میشود؟! خوزستانی که در دمای ۵۰ درجه نیاز ضروری به کولر و تجهیزات سرمایشی دارد، باید بیش از شهرهای دیگر کشور ، پایتخت و مناطق سردسیر اسیر قطعی برق باشد؟
خاموشیهایی که فقط برق را نمیبرند
قطعیهای برق در اهواز فقط چراغ خانهها را خاموش نمیکند، بلکه زندگی مردم را مختل، و سلامت آنان را به خطر میاندازد. مادران با نوزاد، خانوادههایی با سالمند، بیماران قلبی و تنفسی، همه در خانههایی بدون تهویه گرفتار شدهاند. قطع برق، به معنای از کار افتادن پمپهای آب است و این یعنی قطع همزمان آب و برق. مردم برای آب آشامیدنی هم باید منتظر تانکر بمانند. تصور کنید دمای ۵۳ درجه و آپارتمانی بدون کولر و آب، با سالمندی که باید فشار خونش را کنترل کند و کودکی که نای گریه هم ندارد.
ساکنان خانههای آپارتمانی نه آسانسور دارند و نه درب برقیشان باز میشود. هر بار قطعی برق، یعنی یک درگیری تمامعیار با زندگی روزمره. از کسانی که در اسانسور گیر افتاده اند تا خانوادهای که با ترس جان مادر سالمندشان را در خانه تنها میگذارند تا کارگری که از راه دور آمده اما با در بسته کارگاه و گرمای مرگبار روبهرو میشود.
کسبوکارهایی که به خاموشی میروند
کسبه و صاحبان مشاغل خرد هم بیشترین ضربه را خوردهاند. از یخچالهای قصابی و لبنیاتیها گرفته تا دستگاههای کارگاهها، همه قربانی برق رفتنهای بیبرنامه شدهاند. یک شهروند اهوازی میگوید در محلهشان برق هر روز تا سه ساعت قطع میشود. او و بسیاری دیگر حالا به این خاموشیها عادت کردهاند، اما خسارات آن همچنان ادامه دارد: مواد غذایی فاسد میشوند، وسایل برقی میسوزند، درآمد کسبه کاهش مییابد و زندگی بهسختی میگذرد.
یکی از کارآفرینان اهوازی میگوید که وسایل صنعتیاش بارها آسیب دیدهاند. او کارگر دارد، سفارش دارد، اما برق ندارد. درآمدی که باید خرج توسعه شود، حالا خرج تعمیر میشود. این یک زخم اقتصادی خاموش است که روز به روز عمیقتر میشود.
زیرساختی کهنه، مدیریتی فرسوده
سالهاست هشدارها درباره فرسودگی شبکه توزیع برق ایران، بهویژه در جنوب کشور، به گوش میرسد. اما اقدام مؤثری برای بهروزرسانی آن نشده. از سوی دیگر، احداث نیروگاههای جدید، بهویژه خورشیدی، آنگونه که باید پیگیری نشده است. چرا؟ چون ارادهای برای نگاه بلندمدت وجود ندارد. حتی ایدههای جایگزین مانند تولید پراکنده برق با نصب پنلهای خورشیدی خانگی نیز به دلایل بروکراسی و نبود حمایت اقتصادی، به سرانجام نرسیدهاند.
در کشوری با منابع عظیم فسیلی و تابش خورشید، هنوز تأمین برق در مناطق گرمسیر یک بحران است. این یعنی فاجعه مدیریتی، نه بحران انرژی.
خشم خاموش مردم
اعتراضها در اهواز ادامه دارد. مردم بارها خواستار رسیدگی شدهاند، اما نه وعدههای استاندار و نه پیگیریهای نمایندگان، دردی دوا نکرده. قول دادهاند که خاموشیها تا ۶۰ درصد کاهش یابد، اما در روزهایی که دمای هوا ۵۰ درجه است، برق برای پنج ساعت قطع شده است!!
نمایندگان مردم اهواز هم اینجا فقط نظاره گر درد مردم بوده اند و عملا کاری از پیش نبرده اند ؛مجتبی یوسفی، نماینده اهواز، صراحتاً اعلام کرده است که حتی در دوران جنگ تحمیلی هم این میزان قطعی تجربه نشده بود. او میگوید اگر در گذشته برق صنایع را قطع میکردند و برق منازل حفظ میشد، اکنون دیگر از همان هم خبری نیست. این یک اعتراف تلخ است؛ اما در پشت این اعتراف خبری از پیگیری و راهکاری برای رفع مشکل نشده است؛ اردیبهشت امسال بود که او با اشاره به قطعی برق مکرر در خوزستان در شرایط دمایی امسال، از پیگیری طرح سوال از وزیر نیرو در این خصوص خبر داد؛ اما تاکنون نه تنها خبری از پیگیری نمایندگان مردم از این وضعیت نشده بلکه روز به روز وضعیت قطعی برق بدتر شده است.
آیا صدای خوزستان را کسی میشنود؟
دولت و وزارت نیرو از «ناترازی انرژی» میگویند، از طرحهای دورکاری و صرفهجویی. اما آیا کسی از روزهای شرجی بیبرق در اهواز خبر دارد؟ از نوزادی که از گرما خواب نمیرود؟ از مادری که در نبود آب، نمیتواند لباسهای کودکش را بشوید؟ از مردمی که در خانههایشان احساس میکنند در قفسی داغ و بیامان گرفتار شدهاند؟
آیا آنها که از پشت میزهای خنک پایتخت نسخه میپیچند، میدانند زندگی در اهواز به چه معناست؟ آیا کسی میداند یک ساعت بیبرقی در دمای بالای ۵۰درجه، با بدن انسان چه میکند؟ آیا کسی حساب کرده چقدر وسایل برقی مردم خراب شده؟ چقدر درآمد از دست رفته؟ چقدر اعتماد به وعدهها، دود شده و به آسمان رفته؟
خوزستان، قربانی مرکزگرایی و غفلت
خاموشی در خوزستان، محصول یک زنجیره طولانی از فراموشیهاست. فراموشی در برنامهریزی، در عدالت توزیعی، در توسعه زیرساخت، در حمایت از مناطق گرمسیر و در شنیدن صدای مردم. خوزستان، استانی که در دفاع مقدس پایتخت مقاومت شد، حالا پایتخت مظلومیت شده است. مردمش تابآوردهاند، اما تا کی؟
امروز دیگر فقط برق قطع نمیشود؛ اعتماد مردم نیز در حال قطع شدن است. وقتی خاموشی، نظاممند و روزانه است، و پاسخگویی بیبرنامه و لحظهای، دیگر جای امیدی باقی نمیماند. خوزستان نمیخواهد بیشتر از سهمش برق بگیرد، فقط میخواهد آنچه شایستهاش است را داشته باشد: برق، آب، مدیریت و کمی توجه.
پایانی برای بیپایانی؟
خوزستان در خاموشی میسوزد. اما شاید هنوز راهی باشد اگر تصمیمگیران از خواب خوش مرکز برخیزند، صدای مردم را بشنوند و نگذارند شعله بیتوجهی، باقیمانده اعتماد مردم را هم بسوزاند.
این مردم، دیگر وعده نمیخواهند؛ نتیجه میخواهند. پیش از آنکه فرسایش اعتماد عمومی، ریشههای امید را خشک کند. خوزستان شایستهی مدیریتی آگاه، پاسخگو و همدل است؛ نه فقط برای امروز، بلکه برای آیندهای که هنوز هم میتواند روشن باشد—اگر گوش شنوایی باشد.
Wednesday, 23 July , 2025