• نویسنده : الهه منگری
  • این روایت، روایت خبرنگاری است که با بیماری دست و پنجه نرم کرده‌، خبرنگاری که از عشق‌ به‌ کار حتی با وجود بیماری می گوید، همچنان امیدوار و در حال جنگ با بیماری است، با همه مشکلاتی که گریبان او و خانواده‌ اش است ولی به‌ سختی راضی می‌شوند از شرایط روحی و جسمی و بخصوص هزینه‌های درمان حرفی به میان بیاورند.

    به گزارش خبرنگار صبح ملت نیوز، امروز رفتیم تا پای درد دل‌ این بزرگ مرد بنشینیم، کسی که در هر شرایطی به رسالت خود پایبند بوده است و همچنان نیز پایبند است.

    لازم نیاز نیست که حتماً اهل خبر باشید تا نام عباس کرم الهی به گوش‌مان آشنا باشد. این روزها عباس را باید با اراده و امید مثال زدنی‌اش در غلبه بر مشکلات شناخت.

    او را در شهر به چندین صفت خوب مشهور است، ولی چه عنوانی بزرگ‌تر از همان عنوان خبرنگار برای اوست.

    به همراه خانم پوراحمدی مشاور امور بانوان وخانواده فرمانداری شوش و حاج خانم موسوی مدیر حوزه علمیه خواهران شوش، و خانم نور علیزاده فرمانده پایگاه بسیج آمنه قربانی، و خانم شیرک و خانم اکبری از خبرنگاران شهرستان شوش به نزد او می رویم تا جویای احوال شان باشیم سلام که می گویم به گرمی پاسخ می دهد اما پاسخ مرا مثل همیشه می گوید: سلام دخترم. پدر مهربان رسانه شهرستان شوش،از جنگ نابرابر با بیماری دیابت و از دست دادن پایش میگوید، جمله‌ هایش را با لبخند شروع می‌کند و با امید تمام می‌کند.

    پیشرفتم را دیده و پیش چشمان او، قد کشیده ام، شاهد عشق و علاقه ام به خبر بوده و تا جایی که بخاطر دارم همیشه، حمایتم کرده است.
    نکات زیادی از او آموختم و همیشه مثل پدری مهربان و دلسوز نصحیت هایش را شنیده ام. یادم می آید روزی برای یک کار خبری و پوشش آن در سالن امور تربیتی شهرستان شوش حاضر بودم، ظهر یک روز تابستانی بود و هوا بسیار گرم بود، برنامه به درازا کشید و پدرم به همراه مادرم، برای همراهی من آمدند که مرا با خود ببرند، اما چون مصاحبه ام را انجام نداده بودم، در سالن مانده بودم که مصاحبه شونده را آماده مصاحبه کنم، به یکباره دیدم که آقای کرم الهی که پیش از آن کارشان را به اتمام رسانده بود و از سالن خارج شده بود، به سالن برگشت و مرا صدا زد.

    نزد او که رفتم، گفت پدر و مادرت بیرون منتظر هستند، این کار را تمام کن و برو که بیش از این در این گرما منتظر تو نباشند، راستش را بخواهی کمی تعلل کردم…. اما او گفت : دخترم همیشه قدردان کسانی که برای رشد تو زحمت کشیدند باش….و این بزرگترین درسی بود که از او آموختم.

    همیشه قدردان زحماتتون هستیم و فراموش نمیکنیم، محبت هایی که در حقمان داشتید. امیدوارم با وجود همه مشکلاتی که برایتان وجود دارد و امروز از نزدیک شاهدشان بودم همچنان استوار و پابرجا باشید.

    گفتنی است در این دیدار ملزومات مورد احتیاج او یک تخت توسط امور بانوان فرمانداری شوش و تشک توسط مدیر حوزه علمیه شوش و یک واکر به مدد خیرین و خانم نورعلیزاده برای ایشان فراهم شد. اما برای ایستادن و برخاستن از بستر بیماری کمک های بیشتری لازم است.
    *تقدیم به پدر رسانه شهرستان شوش
    دوم آذر ماه ۱۴۰۰
    الهه منگری

      • منبع خبر : به گزارش خبرنگار صبح ملت نیوز