• اهواز- پایگاه خبری رهرو نیوز، معصومه صالحی:

    در کمتر از ده روز، معادلات ژئوپلیتیک منطقه غرب آسیا با سرعتی بی‌سابقه دگرگون شد. از حمله رسمی اسرائیل به تأسیسات نظامی و زیربنایی ایران در ۲۳ خرداد گرفته تا حمله مستقیم آمریکا به مراکز حساس هسته‌ای ایران در شامگاه اول تیر، نشان می‌دهد که واشنگتن دیگر نقاب «میانجی‌گری» و «بازدارندگی» را کنار گذاشته و به‌وضوح وارد میدان نبرد شده است. این تحرکات، نه صرفاً برای تقویت امنیت منطقه یا مهار بحران، بلکه برای نجات کامل رژیمی است که نفس‌هایش به شماره افتاده: اسرائیل.

    حمله اسرائیل به ایران، بی‌پرده‌ترین اعلام جنگ از سوی تل‌آویو در دو دهه اخیر بود و واکنش تهران سنجیده، اما قاطع ، پاسخی که پیام آن روشن بود: هیچ تعرضی بدون هزینه نخواهد ماند. همین واکنش، واشنگتن را در برابر دو گزینه قرار داد: یا اسرائیل را تنها بگذارد و شاهد فروپاشی تدریجی آن باشد، یا مستقیماً وارد معرکه شود.

    حمله مستقیم آمریکا به مراکز حساس هسته‌ای ایران، بدون پوشش نیابتی یا واسطه، به‌روشنی نشان داد که واشنگتن تصمیم گرفته از «پشت صحنه مدیریت بحران» به «پیش‌برنده جنگ» تبدیل شود. این ورود، نه‌تنها نقض آشکار اصول ادعایی غرب در حوزه امنیت بین‌الملل است، بلکه به منزله خروج آمریکا از موضع قدرت استراتژیک و ورود به وضعیت اضطرار دفاعی محسوب می‌شود. آمریکا نه برای توازن قوا، بلکه برای نجات یک متحد در حال سقوط وارد میدان شده است.

    ورود مستقیم ایالات متحده، هرچند نشانه‌ای از ضعف راهبردی آن است، اما بدون تردید آستانه خطر را بالا برده و می‌تواند منطقه را وارد مرحله‌ای تازه از درگیری کند. با این حال، تاریخ نشان داده که ایران به‌دنبال هیجان‌زدگی در پاسخ نیست. هوشمندی تهران در تعیین زمان و نوع واکنش، می‌تواند این اقدام آمریکا را به یک اشتباه محاسباتی پرهزینه تبدیل کند.

    در شرایط فعلی، ایالات متحده بیش از آن‌که یک بازیگر مستقل و مقتدر در عرصه جهانی باشد، به‌عنوان محافظ ناتوان‌ترین متحد خود عمل می‌کند. نجات اسرائیل از طریق حمله مستقیم به ایران، یک پیام بیشتر ندارد: اسرائیل به‌تنهایی توان ادامه حیات ندارد، و آمریکا هم برای حفظ آن باید تا لب پرتگاه جنگ تمام‌عیار برود. اما این مسیر، نه راه نجات، که جاده فروپاشی حیثیت و هیمنه آمریکاست.