• نویسنده : سردبیر
  • رهرو نیوز- مجتبی حلالی نصب – بیرق های مشکی و سبز، مواکب، خادمینی که در گوشه و کنار مسیر ایستاده اند، التماست می کنند تا از نذوراتشان استفاده کنی، برخی کنار مواکب ایستاده و برخی در میان راه نشسته اند و سینی بر سر نهاده اند، برخی با التماس ماساژت می دهند و برخی گرد راه از کفش هایت میزدایند. و افتخار می کنند که خادمین زوار آقا ابا عبدالله الحسی هستند.

    به گزارش قرارگاه اربعین حسینی (ع) ازدحام باور نکردنی زوار، گروه ،گروه پیاده روی می کنند. کیلومترها با پای پیاده راه رفته‌اند، قدم به قدم نزدیک شده‌اند و دلشان را پر داده‌اند سمت حرم شش گوشه‌ای که گنبدش از دورترها هم پیدا بوده؛ طلایی‌تر از تمام عکس‌هایی که قبلا دیده‌اند، ساده‌ و نورانی‌تر. دلشان تپیده است برای نزدیک شدن، برای پا گذاشتن روی خاکی که میدانند و ایمان دارند پاک‌ترین خاک دنیاست.

    دلشان حیران میان آن همه زیبایی، بین جمعیتی ۲۰ میلیونی مثل یک موج، دنبال چشم‌هایی که گفته‌اند حتما آنها را می‌بیند؛ چشم‌های پاک امامی که اربعین‌اش بعد از هزار و چهارصد و سی و چندسال هنوز شور برپا می‌کند و دل می‌سوزاند.

     

    بین این جمعیت عاشق که از همه جای دنیا خودشان را به پیاده‌روی اربعین می‌رسانند، چهره‌های زیادی را می‌توان دید؛ پیر و جوان، مرد و زن و بدون شک برای آنها خاطره پیاده‌روی اربعین، خاطره ای ناب است، که هنوز هم شور و شوق یک پیاده‌روی میلیونی را به جانشان می‌اندازد؛ خاطره‌ای که تا سال‌های سال با آنهاست؛ همان‌قدر داغ؛ و همان‌قدر تازه.

    به روایتی از نویسنده ای که به نثر درآمده بود، در سفری که برای واکس زدن کفش های زوار به مرز چرابه سفر می کند، پیرمردی ساعت ها بالای سرشان ایستاده و بی آنکه سخنی گوید ساعت ها را سپری می کند.

    به هنگام نماز که آن پیرمرد قصد رفتن به مواکب را دارد، نویسنده از او می پرسد، این همه ساعت آنجا چه می کرده و در جواب می گوید: اهل روستاهای اطراف چزابه ام. وضعیت مالی خوبی ندارم. توانم برای نذورات و خدمت به زوار به گونه ای نیست که بتوانم در خدمت آنها باشم.

    پس با خود فکر کرده ام که می توانم در گرمای هوا برای زوار سایه باشم. من بالای سر زوار می ایستم تا نور آفتاب اذیتشان نکند، آری عشق به حسین(ع) و زائرینش این گونه است.

    و یا آن جوانانی که التماس مردان و بانوان سن و سال گذشته می کنند. در طول مسیر ایستاده اند، تقاضای نشستن بر ویلچرشان را دارند. می گویند پاهایتان خسته است، اجازه دهید اندک مسیری را با ویلچر جابجایتان کنیم. آب هم به همراهشان هست. جرعه ای آب و مسیری برای تردد با ویلچر. آیا با شکوه تر از این حرکات در سطح جهان وجود دارد؟

    در جای جای مسیر بدنت یخ می زند، از شور و شوقی وصف ناپذیر که خادمین و زوار رقم زده اند. آنجا عشق است، شور است و اشک. آنجا مداحی و سینه زنی است.

    در مسیر اما آنچه که خیال زوار را آسوده کرده امنیت است، نیروهای نظامی و انتظامی با اقتدار کلیه منطقه را پوشش داده اند، سقایی زورا نیز بر عهده صنعت آبفا کشور است.

    چه از طریق اجرای انشعاب شبکه توزیع آب شرب و چه از طریق تانکر های سیار، آب میان مواکب و زوار در حال توزیع است. مسیر روشن است، تیرهای چراغ برق راهنمای مسیر زوار نیز هستند. دارو و پزشک به میزان مورد نیاز موجود است. ایستگاه های آزمایش و تست آب شرب فعالند.

    و اینگونه است، که کلیه امکانات فراهم شده تا زوار در دو مرز شلمچه و چزابه استان خوزستان بی هیچ مشکلی تردد کنند.

    اما آنچه که در میان خادمین به زوار چشم نوازی می کرد، سقایان حسینی اند، در آن ازدحام، در آن ترددهای بیشمار، با عشقی باور نکردنی، ساعت ها رانندگی میکنند. آرام آرام، شاید ساعتی ۲۰ متر طی می کنند. اما آنقدر صبور و آرامند تا هیچ موکبی از آب شرب بی بهره نماند.

    و این کار هر روز و هر ساعت خادمین سقای مواکب است. و این عشقی است که خادمین سقا به حسین (ع) و زوارش دارند.

     

     

     

    انتهای پیام/*